Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز، بیش از ۱۹ سال وقوع جنگ‌های متعدد در کشور افغانستان، بی‌ثباتی، فقرو خشکسالی منجر به مهاجرت تعداد زیادی از مردم این کشور به کشورهای دیگر شده و اشتراکاتی مثل زبان، دین مشترک و داشتن بازار کار مناسب همراه با امنیت باعث شده تا ایران انتخاب اول بسیاری از آن‌ها باشد. ایران هم در طی این سال‌ها میزبان خوبی برای این افراد بوده اما در ماه‌های اخیر شاهد افزایش نگرانی‌ها در میان افکار عمومی نسبت به حضور مهاجران در کشور هستیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برای بررسی چالش‌های حضور مهاجران در کشور گفت‌وگویی با حمیدرضا بوالی معلم، روزنامه‌نگار و فعال حوزه مهاجران داشتیم که در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

بیشتر بخوانید هشدار وزیر کشور درباره حرکت دشمن برای‌ ستیز بین جامعه ایرانی و مهاجران افغانستانی

موضوع مهاجرت مسئله امروز نیست اما چرا اخیرا مسئله مهاجرت به موضوع داغ رسانه‌ای و حتی صحبت‌های عمومی میان مردم تبدیل شده است؟ به بیان ساده‌تر مردم نگران چه چیزی هستند؟

در این بازه حداکثر یک ماهه که التهاب درباره حضور مهاجران افزایش پیدا کرده است، ما اتفاق مهاجرتی خاصی نداشتیم و حتی در یک ماهه اخیر تعداد مهاجران هم افزایش پیدا نکرده است. حتی اتفاق تنش‌زایی هم رخ نداده که حساسیت‌ها نسبت به مهاجران افزایش پیدا کند، مانند آنچه در ماجرای خفاش شب رخ داد و گمانه‌زنی‌هایی درباره افغانستانی بودن وی مطرح شد و جامعه را ملتهب کرد. همین موضوع نشانه‌ای برای این است که ماجرا را غیرطبیعی تفسیر کنیم.

بهره‎برداری‌های جناحی از مهاجران

البته بعد از به قدرت رسیدن طالبان، تعداد مهاجران در ایران افزایش پیدا کرد و طبق آمارهای رسمی و غیررسمی چیزی حدود یک میلیون مهاجر به مهاجران داخل کشور افزوده شد. طبیعی است که این افزایش یک باره مهاجران باعث نگرانی‌هایی شود اما برخی که سال‌های سال تلاش می‌کردند که این رابطه را مخدوش کنند و مسئله آن‌ها امنیت ملی نیست و به مهاجران به چشم ابزاری برای گروکشی‌های سیاسی و بهره‎برداری‌های جناحی نگاه می‌کنند از افزایش تعداد مهاجران افغانستانی در ایران سواستفاده کرده و ماجرا را به یک قدمی بحرانی اجتماعی کشاندند.

واضح است که تعداد مهاجران افزایش یافته و سوالاتی در جامعه میزبان به وجود آورده که کاملا مشروع است و باید به این سوالات پاسخ داد اما برخی با نگاه فرادستی سعی در بهره‌برداری جناحی از مهاجران دارند و ماهی خود را صید می‌کنند. در ابتدا باید این دو را از یک دیگر تفکیک کرد.

ما با یک بحران مهاجرتی ویژه مواجه نیستیم

درباره ابهامات بیشتر توضیح بدهید.

ما با یک بحران مهاجرتی ویژه مواجه نیستیم. آمارهای رسمی و غیررسمی از حضو حدود پنج میلیون مهاجر در ایران خبر می‌دهد و به نسبت جمعیت ۸۰ میلیونی ایران حدود پنج درصد جمعیت را تشکیل می‌دهد. ما موج‌های بزرگ‌تر از این در زمان طالبان اول داشتیم که به صورت علنی به پاک‌سازی قومی می‌پرداخت و مهاجران بیشتری  از ترس جان به ایران آمدند. نکته اول این است که ترسی که در افکار عمومی ایجاد شده که در برخی روزنامه‌ها هم بازتاب داشته و صحبت از محاصره شهرها می‌زنند، با مراجعه به تاریخ رفع خواهد شد.

ما با مسئله مهاجرت مواجه هستیم و تفاوت‌هایی میان بحران و مسئله وجود دارد. ما باید تفکیکی میان مهاجر افغانستانی قانونی که تشریفات قانونی را طی کرده و هر سال مبالغ قابل توجهی برای حضور در ایران می‌پردازد، مکان زندگی و کار وی مشخص است و مهاجر غیرقانونی که هویتی ندارد و کسی نمی‌داند که کجا زندگی می‌کند، قائل شویم؛ کسی که تشریفات قانونی را طی کرده از سوی دولت و حاکمیت مجوز حضور در ایران را دریافت کرده است.

۸۰ درصد مهاجران داخل ایران شناسایی شده

۸۰ درصد مهاجران داخل ایران شناسایی شده و مشخص هستند و مدارک قانونی دارند. بنابراین بحث ما مهاجران غیرقانونی است که زودتر باید تعیین تکلیف شوند که یا بعد از طی کردن تشریفات قانونی در کشور بمانند یا از برای خارج کردن آن‌ها اقدام شود. این خواسته موجهی است.

مسئله اینجاست که اگر ما در پی امنیت ملی هستیم، شیوه برخورد ما با مهاجران قانونی اهمیت دارد. برخورد اشتباه  با مهاجری که ۴۰ سال پیش به ایران آمده و فرزندانی در کشور ما دارد و هر سال ضوابط قانونی را طی کرده است، در تمام این مدت حتی یک مسئله امنیتی برای کشور نداشته و برادری خود را ثابت کرده و حتی در دوران دفاع مقدس در کنار ایران جنگیده، پسندیده نیست.

موج نژادپرستی به وجود آمده در ماه اخیر شک برانگیز است

مطالبه مردم برای ساماندهی مهاجران و درخواست خروج مهاجران غیرقانونی مطالبه به حقی است اما آیا موج نژادپرستانه و ضد انسانی که به وجود آمده از سوی جریانی هدایت می‌شود یا خودجوش است؟

هنوز در درون این موج هستیم و قضاوت کردن درباره اینکه این موج هدایت شده است یا خودجوش ایجاد شده زود است و باید صبر کنیم و تحلیل دوستان جامعه‌شناس در این باره را بشنویم اما نکاتی وجود دارد که شک برانگیز هستند؛ برای مثال این موج یک باره ایجاد شده و منطقی برای به وجود آمدن آن وجود ندارد.

از جهتی هماهنگی و ساماندهی جریانات سیاسی برای اینکه به این موضوع دامن بزنند، شک برانگیز هستند. علاوه بر این حمایت‌ها و پشتیبانی‌ها از این موج با امواج سنگینی از پروپاگاندا، عجیب و غیرطبیعی است. از این نظر من هم مشکوک هستم که این موج که غیرانسانی است و در تاریخ ایران پذیرفته شده نیست، هدایت شده باشد.

اظهارنظرهای غیرکارشناسانه

اخیرا اظهارنظرهایی از سوی برخی که تریبونی در اختیار دارند، مطرح می‌شود مبنی بر اینکه به مهاجران شناسنامه و حق رای بدهیم، فارغ از موانع قانونی که در این میان وجود دارد، آیا بیان اظهارنظرهایی از این دست از سوی افرادی که نه مسئولیت و نه جایگاه مطرح کردن این حرف‌ها را دارند، می‌تواند به متنشنج کردن جامعه و افکار عمومی نسبت به مهاجران بیانجامد؟

یکی از هیزم‌های آتشی که امروز باعث برافروخته شدن جامعه شده همین اظهارنظرها است و کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، از شرایط مهاجران در ایران به دور هستند و آشنایی با این فضا ندارند و تصورات ذهنی خود را بیان می‌کنند.

اصولا ما در کل این ۴۰ سال درخواستی از سوی جامعه مهاجران برای چنین چیزهایی نداشتیم اما برخی تیتر زدند که مقصد بعدی مهاجران بهارستان است و می‌خواهند کرسی‌های مجلس را بگیرند. حتی کارت بانکی مهاجران افغانستانی چند وقت یک بار قطع می‌شود، پس صحبت از حق رای و نماینده مجلس چیزی دور از ذهن است. برخی از سر ناآگاهی و شاید دلسوزی چنین حرف‌هایی را می‌زنند اما عده‌ای با دامن زدن به این موارد سعی در متنشنج کردن افکار عمومی دارند و اگر هیزم در آتشی انداختند که منجر به ریختن خون و ضایع شدن حقی شود، باید در تاریخ پاسخگو باشند.

ضعف در اطلاع‌رسانی و اقناع افکار عمومی

آیا این مسئله نشات گرفته از عملکرد اشتباه دولت‌ها در پاسخگویی به افکار عمومی در حوزه مهاجرت و شفاف‌سازی موضوع برای مردم نیست؟ برای مثال آمار دقیق مهاجران از نهادی رسمی اعلام شود یا دولت مشخص کند که چه برنامه‌ای برای مهاجران دارد و کشور چقدر ظرفیت مهاجرپذیری دارد.

اصولا در مسئله مهاجران این شلختگی سیاست‌گذاری و نگاه‌های محدود و غیرعلمی و آزمون و خطایی در این شرایط بی‌تاثیر نبوده است. مثلا این بسیار عجیب است که شما ۴۰ سال در کشوری مهاجر باشید اما تکلیفتان مشخص نشده باشد. آقای مبینی رئیس سازمان ملی مهاجرت هم اعلام کردند که ایران سخت‌ترین قوانین مهاجرتی را دارد.

علاوه بر این در حوزه اطلاع‌رسانی و اقناع افکار عمومی ضعف‌هایی وجود دارد. البته این بار سازمان ملی مهاجرت به موضوع ورود کرد و پاسخ داد که اقدام خوبی بود.

اما اصولا مسئله مهاجران با بهم ریختگی تصمیم‌گیری مواجه است و دلایل آن هم تعدد مراکز تصمیم‌گیری است. برای مثال نماینده مجلس شهری برای کسب آرا اظهارنظرهایی برخلاف سیاست نظام در قبال مهاجران مطرح و جامعه را ملتهب می‌کند. یا فرماندار یک شهر خودجوش فتوا می‌دهد که به مهاجران خانه اجاره ندهید.

 چنین مواردی فضا را بحرانی می‌کند و این ناشی از ضعف ساختار در اقناع افکار عمومی است. مراقب باشیم که متوجه کردن تفسیرها به سمت ایرادات ساختار چیزی از قبح نگاه نژادپرستانه و غیرانسانی این کار کم نمی‌کند که هشتگ بزنیم همه افغانستانی‌ها را اخراج کنید.

اگر ما به مهاجر غیرقانونی اعتراض داریم باید چیز دیگری مطالبه کنیم یا اگر ناراضی از تعداد مهاجران یا ساماندهی این افراد هستیم باید هشتگ دیگری را رواج بدهیم. تلاش برای ایجاد موجی که مطالبه آن اخراج تمام افغانستانی‌ها است، نگاهی فاشیستی و دیگری ‌سازی است. البته افکار عمومی و مردمی که این هشتگ را استفاده می‌کنند، مقصر نیستند چراکه در یک ماهه اخیر در معرض بمباران اطلاعاتی از سوی صفحات میلیونی فضای مجازی، سلبریتی‌های بی‌سواد و برخی تریبون‌های سیاسی بودند و طبیعی است که وحشت کرده و تصور کنند که مقصر شرایط دشوارشان مهاجران افغانستانی است.

چرا برخی مهاجران را به چشم تهدید می‌بینند؟

ماجرای اصلی جای دیگری رخ داده و در مواجهه مردم با مردم نیست و ابعاد سیاسی و ضد منافع ملی دارد. هرچند که دولت هم باید در راستای اقناع و پاسخگویی قدم بردارد. دیروز دوستی در بنیاد مسکن عنوان کرده که ما مهاجران افغانستانی را طرد کردیم و کار مسکن ما متوقف شده زیرا قشر اصلی بیکار ما تحصیل کرده هستند و سمت این کارها نمی‌آیند.

 برخی هم اشاره می‌کنند که بخشی از جامعه افغانستانی که وارد ایران شده‌اند، افراد فرهیخته‌ای از جمله استاد دانشگاه، فیلمساز، شاعر، دانشمند و غیره هستند. یا اخیرا سازمان ملی مهاجران کلیپی منتشر کرده و گفته که جامعه مهاجر قابلیت ۸۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری دارد و افغانستانی‌ها بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران خارجی در ایران در طی این سال‌ها بودند.

 وقتی این اخبار به گوش جامعه ایران نمی‌رسد و در مقابل خبر کذب حضور ۱۰ میلیون مهاجر اعلام می‌شود، نگاه جامعه به مهاجران منفی می‌شود. صحبت‌هایی هم مبنی بر جرم و جنایت جامعه مهاجر مطرح می‌شود که اغراق شده و کذب هستند. در این ۴۰ سال جامعه مهاجر با شرافت در ایران زندگی کرده  و وقتی ما این حرف‌ها را نمی‌زنیم و جامعه مهاجر را درست معرفی نمی‌کنیم، اخبار کذب جای آن را می‌گیرد. اینطور که دوستان تعداد مهاجران را اعلام می‌کنند، از جمعیت خود افغانستان بیشتر می‌شود. به همین جهت جامعه ایرانی تصور می‌کند که مهاجران برای کشور تهدید هستند.

هزینه‌هایی که مهاجران برای زندگی در ایران پرداخت می‌کنند

بخشی از نگرانی مردم یا بهتر بگوییم گزاره‌هایی که در فضای رسانه‌ای و فضای مجازی مطرح می‌شود این است که مهاجران از منابع و یارانه پنهان استفاده می‌کنند و افزایش آن‌ها زندگی مردم را به خطر می‌اندازد. این گزاره‌ها چقدر درست هستند؟ به طور مثال مهاجران از یارانه‌های درمانی، اقتصادی و سوخت استفاده می‌کنند؟

اگر بگوییم که مهاجران افغانستانی رایگان در ایران زندگی می‌کنند و از همه یارانه‌ها بهره می‌برند، حرف اشتباهی است. به این جهت که مهاجران افغانستانی در ایران هزینه پرداخت می‌کنند و اگر از یارانه‌ای استفاده می‌کنند، هزینه آن را پرداخت کرده‌اند. مهاجران برای تمدید مدارک، کارت کار و عوارض شهری، هزینه پرداخت می‌کنند. هزینه درمان مهاجران هم چند برابر دیگران است. در بخش نان ممکن است که از یارانه استفاده کنند. علاوه بر این اموال منقول و غیرمنقولی به نام مهاجر نیست.

مهاجران هزینه‌های چند میلیونی برای حضور در ایران پرداخت می‌کنند و حتی اگر نفر اول کنکور شوند باید صفر تا صد هزینه را پرداخت کنند.

بار چنین چیزی روی دوش مردم نیست و در محاسبات دولت باید محاسبه شود. از جهتی با پرداخت هزینه ویزا برای ورود به ایران ارز وارد ایران می‌شود.

امروز دیپلماسی نفوذ مطرح است و دیپلماسی زور و جنگ پاسخگو نیست. یکی از ابزارهای دیپلماسی نفوذ هم این است که مهاجر بپذیرید و بعد از خو گرفتن این مهاجر با کشور میزبان، وی به مدافعان آن کشور تبدیل می‌شوند. در هر صورت دوستان افغانستانی هم اذعان دارند که حکومت ایران برای مهاجران هزینه کرده است اما اگر ماشین حساب در دست گرفتیم، همه چیز را حساب کنید و نفع ایران از مهاجران را هم در نظر بگیرید.

جزیره‌ای عملکردن نهادها در برخورد با مهاجران

جزیره‌ای عملکردن نهادها در برخورد با مهاجران و نبود نهاد واحدی در مدیریت این موضوع چقدر در این شرایط تاثیرگذار بوده؟

این موضوع خود عامل نابسامانی در حوزه مهاجران بوده است. برای مثال سال گذشته بانک مرکزی خود تصمیم گرفت که حساب مهاجران را مسدود کند و اداره اتباع بارها و بارها نامه نوشت که این کار غیرانسانی است و به منافع اقتصادی هم ضربه می‌زند و پول در گردش را متوقف می‌کند اما بانک مرکزی به نامه‌های اداره امور مهاجران توجه نکرد.

متاسفانه هرکسی خیال می‌کند که می‌تواند در مورد مهاجران تصمیم بگیرد. یکی از فلسفه‌های تشکیل سازمان ملی مهاجران این است که نهاد تصمیم گیرنده در حوزه مهاجران یک سازمان مشخص باشد و هر نهادی ساز خود را نزند. سیاست نظام مشخص است و یک فرماندار، نهاد و یک اداره نباید بتواند به تنهایی تصمیم بگیرد. این برخورد جزیره‌ای می‌تواند از اتفاقات بحران بسازد.

رئیس سازمان ملی مهاجرت می‌گوید که مهاجران افغانستانی مشکلات امنیتی برای کشور ایجاد نکرده‌اند اما نماینده مجلس جعلیاتی را به مهاجران نسبت می‌دهد تا رای بیاورد. این یک فوریت است و حضور سازمان ملی مهاجرت را خوش یمن می‌بینیم.

حضور مهاجران غیرقانونی در ایران چه ابعادی می‌تواند داشته باشد؟

مهاجر غیرقانونی هر ابعادی دارد زیرا کنترل نشده و مشخص نیست که چه هویتی دارد. به سرعت باید با این موضوع برخورد شود اما این برخوردها باید انسانی باشد و مثلا اگر اردوگاهی در نظر گرفته می‌شود، این اردوگاه شرایط غیرانسانی نداشته باشد و حتی برخورد با مهاجران غیرقانونی مطالبه مهاجران قانونی در ایران است چراکه حضور این افراد می‌تواند وجه آن‌ها را خراب کند.

البته مردم نمی‌دانند که روزانه چندین اتوبوس از نقاط مختلف کشور مهاجران غیرقانونی را به افغانستان بازمی‌گرداند.

افزایش جمعیت مهاجران افغانستانی را برخی به پیاده نظام طالبان در ایران  تعبیر کرده‌اند و با همین تعبیر شروع به افغانستانی هراسی و تشویش افکار عمومی کردند در این باره چه تحلیلی دارید؟

این موضوع درباره اکثریت مهاجرانی که به ایران آمده‌اند، تعبیر دور از ذهنی است. وقتی که طالبان در افغانستان به قدرت رسیده، طبیعی است که طیف اصلی مهاجران کسانی باشند که با طالبان مشکل دارند یا طالبان با آن‌ها مشکل دارد. به لحاظ منطقی این موضوع دور از ذهن است اما ممکن است که چنین شرایطی در مورد مهاجران غیرقانونی وجود داشته باشد. با این حال اقدامی که اخیرا برای شناسایی و مدیریت مهاجران غیرقانونی در حال انجام است، این نگرانی را کم می‌کند.

تکلیف مهاجران قانونی مشخص است، پس با احتمال عقلی این موضوع بعید اما ممکن است که دستگاه‌های امنیتی باید این موضوع را رصد کنند که  آن‌ها هم کارشان را انجام می‌دهند. شاید لازم است که پیوست رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی انجام شود تا مردم بدانند که در چه شرایطی هستیم.

یکی از چیزهایی که چالش اخیر را به وجود آورده این است که دوستان ایرانی از خانه خارج می‌شوند و با جمعیت افغانستانی‌ها مواجه می‌شوند و چون پیش زمینه‌ای از تبلیغات منفی علیه مهاجران را هم داشته، نسبت به این موضوع نگران می‌شوند. یک دلیل این موضوع این است که توزیع جمعیتی درستی از مهاجران در کشور صورت نگرفته است و در ۱۶ استان حضور آن‌ها ممنوع است. تراکم بالای مهاجران در برخی مناطق این تصور را ایجاد کرده که در همه جای کشور این شرایط حاکم است و اگر در همه نقاط چنین چیزی باشد، نگران کننده است. اگر توزیع متوازن باشد، مردم با تراکم جمعیتی مهاجران در برخی مناطق مواجه نمی‌شوند.

اساسا دلیل ترس برخی از جامعه مهاجر چیست؟

ترس ما از جامعه مهاجر این است که بخشی از جامعه مهاجر در جامعه میزبان ادغام نشده چراکه دائما مهاجران از سوی میزبان طرد شده‌اند. وقتی جامعه مهاجران در تنگنا نگه داشته شده و اجازه نزدیک شدن به جامعه ایرانی در زمینه آموزش، فرهنگ و غیره داده نشده است، ادغامی صورت نمی‌گیرد.

جامعه مهاجر می‌تواند به عضو فعال و پویای جامعه ایرانی تبدیل شود

 مشابهت زبانی و دینی وجود دارد و جامعه مهاجر می‌تواند به عضو فعال و پویای جامعه ایرانی تبدیل شود اما به قدری تنگناها زیاد است که مثلا یک مهاجر برای تشکیل یک دفتر فرهنگی یا کانون دانشگاهی دچار مشکل می‌شود. ما نه تنها به ادغام جامعه کمک نکردیم بلکه جلوی آن را گرفتیم. بسیار عجیب است که مردمی با اشتراکات بسیار به ایران می‌آیند اما برای جامعه ایرانی هراس‌آور است. ما گاهی حتی قانون تسهیل‌گر هم داشته‌ایم اما برخورد سلیقه‌ای یک مدیر مانع شده است.

جامعه مهاجر رسانه ندارد و نمی‌تواند صدای خود را به جامعه میزبان برساند. همه این‌ها مانع ادغام شده است. یکی از کارهای سازمان ملی مهاجرت می‌تواند تلاش برای رفع این موانع باشد. بسیاری از مهاجران خود را جزوی از جامعه ایرانی می‌دانند و اگر این از سمت ما هم وجود داشته باشد، نگرانی‌ها در میان جامعه ایرانی نسبت به مهاجران کمتر می‌شود.

تا امروز تنها کشوری که برای کمک به زلزله‌زدگان افغانستان رفته ایران بوده و ما تاریخ بلندی از یک دلی و یک رنگی داریم که نمی‌توان آن را انکار کرد.

انتهای پیام /

پرستو خلعتبری کد خبر: 1201971 برچسب‌ها افغانستان طالبان

منبع: ایسکانیوز

کلیدواژه: افغانستان طالبان مهاجران افغانستانی مهاجران غیرقانونی سازمان ملی مهاجرت استفاده می کنند پرداخت می کنند افغانستانی ها تعداد مهاجران جامعه ایرانی حضور مهاجران افکار عمومی جامعه ایران جامعه مهاجر افزایش پیدا برای مثال ۴۰ سال حرف ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۸۰۴۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند

گروه اندیشه: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:

تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی

فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»

او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»


جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن

این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده و بحرانی قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده تر و خطرناک تر است. زیرا ما در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»

او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»

فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»

ناکامی های سه تجربه بزرگ

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»

او سپس به به برخوردهای خشونت آمیز حکومت اشاره کرد و گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را خشمگین تر، عصبی تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، کرده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»

فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ بحرانی» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار بحران شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار بحران های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»

دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن

فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه بحران ها، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «در ارتباط با رخدادها، حکومت تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حکومت تا کنون از ابزار زور و خشونت استفاده کرده است. حال باید دید که این ابزار زور تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی ممکن است که این سکوت آرامش قبل از طوفان باشد. همان طور که تا کنون نیز این گونه بوده است. جامعه رخدادپذیر یک دوره آرامش قبل از طوفان و یک دوره طوفانی شدن جامعه دارد. تجربه ۱۰ سال اخیر نشان می دهد همواره آرامش قبل از طوفان، و شکل گیری طوفان و بعد سرکوب رخ داده است.»

چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟

فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با چالش ها و بحران ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت بحرانی در کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»

او افزود: «تضور من این است تا زمانی که نیروهای اجتماعی و معترض و ناراضی با ویژگی های گوناگونی که دارند، آن اندازه توانایی نداشته باشند که در برابر فشار حاکمیت خودشان را اثبات کنند، احتمالا حکومت همچنان از ابزار زور استفاده خواهد کرد. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت برای حاکمیت به صرفه نباشد. به عبارت دیگر اگر حاکمیت ببیند که با راهبردهای امنیتی نظامی و هزینه ای که به لحاظ مادی و عینی اقتصادی و سیاسی برایش به بار می آورد، هر روز ضعیف تر می شود، در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»

شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم تا یک رویارویی دیگر بین نظام سیاسی با مردم به وجود نیاید، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم. بعدها تجربه و زمان نشان داد که حاکمیت همچنان تصور می کند که با زور و راهبرد نظامی امنیتی می تواند جامعه را مدیریت بکند. به همین دلیل تصور می کنم اکنون تا یک زورآزمایی دیگر در شهر رخ ندهد، و نظام سیاسی به این نتیجه نرسد که نمی تواند با راهبرد امنیتی نظامی قدرت را پایدار بکند، هیچ آغاز و طرح نویی، شکل نخواهد گرفت».

فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟

به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور

فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»

او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»

این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»

سناریوهای آینده

فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:

«سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .

سناریوی دوم: ناآرامی های گسترده شعله ور شده، یک زورآزمایی دیگر در خیابان ها میان جامعه معترض و حاکمیت رخ بدهد.

سنارویوی سوم: هزینه های مبارزه فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد، حاکمیت نتواند تامین بکند.

طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود، بر سرعت تغییرات می افزاید.»

بیشتر بخوانید:

حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجم‌اغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900116

دیگر خبرها

  • «بی حجابی» گره‌ای که با دست باز می‌شود
  • اقدامی غیرقانونی علیه کسب‌وکارهای آنلاین ایرانی/ پای رانت به فضای مجازی کشیده شد!
  • یک میلیون مهاجر افغان از ترس اخراج پنهان شده اند
  • تحلیل عباس عبدی از اعتراضات دانشجویی در آمریکا: از این تنور نانی برای اصولگرایان محترم پخته نمی‌شود، بهتر است فکر دیگری کنند
  • طالبان هیچ‌گونه قاعده و قانونی در حوزه مرزبانی ندارد
  • انتقاد شدیدالحن از حکم اعدام توماج | کسانی عمدا حیثیت نظام را بر باد می‌دهند؟
  • از ظرفیت های موجود در جامعه هنرمندان مهاجر استقبال می کنیم
  • (تصاویر) M۱۰ Booker؛ جدیدترین زره پوش ارتش ایالات متحده
  • سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند
  • دیدار رایزن فرهنگی ایران با معاون سیاسی طالبان